بدون عنوان
اين روزها تصميم گرفته بوديم واسه تولدت بريم مشهد پيش امام رضا
خيلي دوست داشتم ساعت 5/9 روز تولدت روبرو پنجره فولاد باشيم
همون جايي كه موقعه تولدت مجسم
كردم و تو رو سپردم به امام رضا
حتي پول جور شد بابايي رفت كه بليط قطار بگيره قبل از اون بايد
مرخصي ميگرفت آخه بابايي خيلي مطمئن
بود ميتونه مرخصي بگيره
ولي..............................................................
خيلي حالم گرفته شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی