هلیاهلیا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

هلیا آوای زندگی

بدون عنوان

1389/4/18 0:57
نویسنده : مامان هلیا
178 بازدید
اشتراک گذاری

دست انداز 

ماه ششم حالم بدشد .من خیلی حالم بد بود گریه میکردم تو هم تکون میخوردی.دست وپا می زدی انگار تو هم متوجه شده بودی.نگرانت بودم از حرکت بایستی .بیمارستان بستری شدم خیلی ترسیده بودم فقط هق هق گریه میکردم روزای خیلی سختی بودیعنی سخت ترین روزای زندگیم بود.ولی بعد از سه روز بستری تو بیمارستان حالمون خوب شد حسابی استراحت کردیم باباجی و ننی

خیلی اذیت شدن من باید استراحت میکردم تا تو سالم بمونی.یکی از اون روزها بهاره دختر خاله عروسیش بود همه رفتن ولی من خونه ننی موندم یک دفعه دیدم صدا از تو حیاط میا خیلی ترسیدم پریدم لب پنجره دیدم یه گربه پاش گیر کرده لا شاخه های درخت مو  اون لکه قرمزی که زیر قلبت هست بخاطر اون شب بود خدا رو شکر که تو صورتت نزد.روزها یکی پس از دیگری می گذشت ومن و تو حالمون خوب خوب بود .تا اینکه لحظه دیدار فرا رسید

 

 niniweblog.com



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)